حجابتان را که از خون تمامی شهیدان رنگینتر است حفظ نمایید
به گزارش هیرونی؛ شهید حسن قدرتیان در تاریخ هشتم آبان ماه سال ۱۳۳۷ در خانواده ای پاک و مقدس و به تمام معنا مذهبی پا به عرصه وجود گذاشت و در دامان پدر و مادری ایثارگر و با تقوی با توجه به محرومیت های زندگی دوران رشد خویش را گذراند. با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در مهرماه ۱۳۵۹ داوطلبانه به مدت دو ماه از طرف سپاه بوشهر مامور خدمت در واحد پدافند هوایی در جزیره خارگ شده و پس از اتمام ماموریت به بوشهر بازگشت. در آذرماه سال ۱۳۵۹ مسئولیتی خطیر و پر ارزش را که همانا شغل مقدس معلمی بود برگزید. با عزمی راسخ در مورخه ۶۷/۳/۱۸ همراه با کاروان حضرت محمد(ص) با جمعی از یارانش با مستقر شدن در جبهه چون قبلاً در تخریب و خنثی سازی هم آموزش دیده بود این بار عاشقانه این رسته را انتخاب کرد تا راه باز کند و یارانش بر دشمن بتازند و پیروزی نهایی را با خود بیاورند و در حین انجام ماموریت خطیرش بود که در منطقه ی جزیره مجنون در تاریخ ۶۷/۴/۴ بنا به نقل همسنگرانش به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
متن وصیت نامه این شهید والامقام تقدیم حضورتان میکنیم:
یا ایها الذین آمنوا قاتلوا الذین یلونکم من الکفار و لیجدوفیکم غلظه «آیه ۱۲۳ سوره توبه»
ای اهل ایمان با کفاری که به شما نزدیکند بجنگید و باید از شما خشونت و نیرومندی و قدرت ببینند تا اینکه از سپاه اسلام به وحشت افتند.
با درود بر حضرت محمد(ص) و درود بر حضرت مهدی (عج) و نائب بر حق ایشان امام امت و با سلام بر شما امت حزب الله و با ایمان.
اینجانب حسن قدرتیان فرزند حسین بنده کوچک خدا با ایمان به خدای بزرگ قدم در این راه گذاشتهام و هیچ نیرویی مرا اجبار به رفتن به جبهه نکرده بلکه به خاطر وظیفه شرعی خود به جبهه آمدهام و از هیچ نوع مرگی ترس و واهمه ای ندارم و با آغوش باز مرگ را پذیرا میباشم ولی خوش ندارم که در بستر بمیرم لااقل خدمتی به اسلام کرده باشم و بعد این دنیا را وداع کنم. کل من علیها فان. همه ما فانی هستیم ولی چه خوش و لذتبخش است که در راه خدا جان دهی.
از پدر و مادرم که مرا اینگونه بار آورده اند ممنونم و از آنها خواهش دارم که مرا حلال کنند و صبر را پیشه کنند.
از همسرم میخواهم که تا آخر عمر زهرا گونه باشد و فرزندم احسان را حسین وار تربیت نماید و او را برای خدمت به اسلام آماده سازد از برادرانم و کلیه برادران حزب الهی میخواهم که در مرگ بنده صبر کنند و مقاوم باشند و امام را فراموش نکنید همین امام بود که ما را از منجلاب فساد بیرون آورد. از خواهر عزیزم و کلیه خواهران حزب الهی میخواهم که همچون حضرت زینب(س) زندگی کنند و در مرگ بنده صبر را پیشه کنند و حجابتان که از خون بنده و تمامی شهیدان رنگینتر است حفظ نمایید و خواهش و تمنایی که از کلیه خانوادهام دارم این است که از سفر بدون بازگشت بنده هیچ نگرانی نداشته باشند چون چنین سفری چنان لذتبخش است که انسان دلش نمیخواهد برگردد. و شما در تمام شهرها و محلات که نگاه کنید کمتر خانوادهای میبینید که شهید نداده باشد و بنده هم خونم از خون شهید خلیل فولادی و شهید نادر سنا و یا جانم عزیزتر از جان عبدالحسین دشتی و مصطفی سلیمانی نیست از این لحاظ ناراحت نباشید شما صبر داشته باشید که خداوند بزرگ در قرآن کریم به صابرین وعدهها داده است و از پدرم خواهش میکنم که همینطور که مرا در کودکی صبح های جمعه برای دعا ندبه بیدار میکردی همینطور هم در مورد فرزندم احسان باش و احسان را حسینوار بار بیاور و چون شغلم معلم است. سخن آخرم با دانش آموزان است از دانش آموزان خواهش و تمنا دارم که همیشه حزب الهی باشید و سنگر علم و دانش را تا آخرین لحظه رها نسازید و به هیچ وجه هواهای نفسانی بر شما غلبه نکند که بیچاره میشوید و همیشه پشتیبان امام عزیزمان باشید. زیرا همین امام بود که به همه ما زندگی نو بخشید. از کلیه اقوام هایم و همکاران و دوستان و آشنایان از بوشهر، اهرم، کنگان و جم و ریز میخواهم مرا حلال کنند.
خداحافظ شما
انتهای خبر/
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاهتان را بنویسید